بچگی بود دیگه...

ساخت وبلاگ

یادش بخیر یخمک میخریدم با دختر خالم من نارنجی اون صورتی باهم نصف می کردیم... 

از لپ لپ برام لیزر در اومده بود کلی شکلک داشت چقد من با لیزر خاطره دارم...

من بیشتر از همه برنامه کودک ها عمه گلاب رو دوس داشتم، خیلی عزیز بود :)از کارتون ها هم، هم پسر همسایمون هم دایی کوچیکه هم بابام برام کلی کارتون میخریدن همش رو بخصوص دوازده پرنسس رو خیلی دوست داشتم،کلاه قرمزی و اون بستنی کیم و قیفی،باب اسفنجی، برنارد و عاشق عاشق کارتون فوتبالیست ها بودم، قصه های مجید برا ما نبود ولی دوس داشتم ...

از رنگ صورتی بدم میاد ؛|

از اون تفنگ ها هست که گوله هاش از قرمز هست از گوله هاش میخریدم با سنگ میترکوندم ولی از ترقه و... میترسم برعکس خواهرم... 

اون خط کش ها که دستبند میشن، اون لیوان استیل های کوچیک ولیوان هایی که اینطوری توهم توهم میرن وای یادش بخیر من هنوز لیوان استیل رو دارم :)

بستنی ها که تو ظرف زی زی گولو بود یادتونه :)

شما ها هم سکه گذاشتین پشت برگه خط خطی کنید :)

سه گا اوه چه خوب بود من برا پسر عموم رو بس که بازی کردم سوزوندم...

چرخ و فلک ها که مث موشک بودن وای من و دختر خالم رو بزور تو یه موشک جا میدادن هر وقت میچرخید من میگفتم الان خم میشیم پرت میشم پایین کابین ما سنگین میشد :)))

اون جا مدادی ها که دو طرفه بودن کلی وسیله توش جا میشد، اینو دیگه همه تجربه کردن پاک کن هایی که قرمز و آبی بود میگفتن خودکار هم‌ پاک میکنه چقد برگه پاره کردم ولی پاک نشد :|، پاک کن هایی که یه ورش جاروبرقی بود :) اوه چقد من برچسب میخریدم... 

خودکار نامرئی ها یادتونه :) لودا بازی کردن ها، خاله بازی من خودم سه تا از چادر های بانو رو سوراخ کردم با میخ می زدیم دیوار خونه میشد :)، بالا بلندی دختر هندی :))) انیسا انیسا،آخ منچ... 

و کلی خاطره ناب...

:)...
ما را در سایت :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmy-netbookb بازدید : 72 تاريخ : چهارشنبه 11 اسفند 1395 ساعت: 0:08